روتین

یکشنبه 13 آبان 1386

پایان چهار روز تعطیلی ای که به سرعت گذشت و من تمام کارهایی که فکر کرده بودم باید انجام بدهم را نتوانستم انجام دهم٬ فردا مثل هر روز ساعت زنگ میزند٬ پاهای من از تخت بر کف چوبی اتاق خوابی که بیرونش هنوز هوا تاریک است می سرند و بعد تمام افکاری که قبل از به خواب رفتن در سرم چرخیده اند و خوابهایی را که دیده ام ، تمام اظطرابهای نهفته در دور دست درونم که در طی شب به سطح آمده و خوابم را مغشوش کرده اند را به زیر دوش برده و می شورم٬ ساعتم را به دور مچم میبندم و ماشین وار لباس میپوشم٬ موهایم را خشک میکنم٬ از خانه میزنم بیرون٬
چقدر روتین زندگی کسالت آور است و من چقدر از انچه که میخواستم باشم فاصله گرفته ام٬ چرا کاری نمیکنم؟


يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/594


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: