پریشانی

پنجشنبه 7 اردیبهشت 1385

خانه را دیروز مرتب کرده ام. هیچ بهانه ایی ندارم که به جانش بیافتم. مرتب کردن خانه و نظافت آن معمولا در اوقات پریشانی افکارم راه حل خوب و مفیدی است. امروز بهانه ایی ندارم. افکار اما در مخیله ام می چرخند. به کمد اتاق خواب نگاه می کنم که در هایش را چون از جا در می آمدند برداشته ایم. به خودم می گویم باید هر جوری شده یک کمد بخریم. یک کمد که رخت ها را با دقت در آن بچینم و درهایش را با خیال راحت ببندم. به باغ نگاه می کنم و به علف های هرزی که باید از ریشه در آورد. به باغچه های که به شخم زندن نیاز دارند و ...
از خودم راضی نیستم. مدتی است که مطالعه جدی نداشته ام. اخبار را به دقت دنبال نکرده ام و حتی ننوشته ام. همش یا به دنبال چاره گشته ام یا به دنبال ترازویی که در سبک و سنگین کردن به من کمک کند.
نمی شود وزن کرد. اساسی ترین چیزها را در زندگی با هیچ مقیاسی نمی شود سنجید. عشق ، عاطفه، وابستگی، حس امنیت، ارزش یک رابطه و... را نه می شود متر کرد و نه در ترازو گذاشت.
کاش یک درجه ایی بود که میزان آرامش و پریشانی را نشان می داد.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/511


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: