آیاها

یکشنبه 25 دی 1384

از دیروز هوا آفتابی است. دیروز حتی توانستیم دو ساعتی زیر آفتاب زمستانی در وراندای خانه لم داده و کتاب بخوانیم. آفتاب داغ بود و داشت کم کم یخ درون سردم را ذوب می کرد که کم کم ناپدید شد. گرما آنچنان لذت بخش بود که داشت یادم می رفت که در نیمه دوم دی ماه هستیم.
داشتم فکر می کردم آیا بهار که بیاید من دست از گله و شکایت بر می دارم ؟ آیا مشکل من تحمل روزهای کوتاه و شبهای طولانی زمستان است؟ آیا ریتم جدید زندگی است؟ أر دور باطل آیاها سرم گیج می رود. جوابی نمی یابم. از خودم لجم می گیرد. از انتظار بیش از حدی که از خود دارم. از نپذیرفتن ضعف هایم، از آگاهی به وابستگی هایم.
چه می خواستم باشم من؟ سوپر وومن؟ چرا نمی توانم خودم را آنجور که هستم با توانایی های محدود بپذیرم؟ چه چیز را می خواهم مدام به خودم یا حتی به دیگران ثابت کنم؟

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/474


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: