با ضعف ها چه باید کرد؟

پنجشنبه 17 آذر 1384

امروز سر کلاس معلمم حرف خوبی زد. گفت : آدم وقتی می تواند قوی باشد که ضعف هایش را بشناسد.
من تصمیم گرفتم که از ضعف هایی که در وجودم کشف کرده ام سلاحی بر علیه خودم نسازم. شناختشان را به مثابه نقطه قوت پنداشته و کمتر خودم را سرزنش کنم. به عبارتی دیگر به رسمیت بشناسمشان.
از کلاس که می زنم بیرون حس خوبی دارم. حس رهایی از زیر باری سنگین. قضاوت نمی شوم. یعنی حداقل خودم را قضاوت نمی کنم.
خوب که فکر می کنم می بینم طوری بار آمده ام که انگار حق خطا ندارم. اغلب آنقدر نگران خوب انجام دادن کار می شوم که گاهی اوقات مانع می شود کار را بدست بگیرم.
انتظار خانواده از من در این حس بی تاثیر نبوده. پدرم خیلی روی من حساس بود. خسته که می شدم و نارضایتی ام را نشان می دادم می گفت : برای این به تو سخت می گیرم که فرزند اول خانواده ایی. راهی که بچه اول می رود مهم است. او الگوی بقیه بچه هاست .اگر در مسیر درستی برود دیگران در همان مسیر خواهند رفت.
بی خود نیست که من حق اشتباه نداشته ام و هنوز هم ندارم. بی خود نیست که من فقط یک بار بچه دار شدم. شاید نمی خواستم باری که من بر دوش داشتم بر شانه های دخترم بگذارم.
پدرم بی شک از عظمت بار مسئولیتی که چنین جمله ای یا بهتر بگویم چنین اعتقادی بر شانه های من می نهاد بی خبر بود.
با این جمله ما دنیای اعتقاداتمان را به فرزاندانمان منتقل میکنیم. اعتقاداتی که همیشه انسان ساز نیستند و گاهی اوقات انسان را در هم می شکنند.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/458