dead can dance

جمعه 17 تیر 1384

شب را بر شانه های خود کشیده ام. تا شاید خوابم ببرد. پلکها به نافرمانی برخاسته اند و از فرو بستن سر باز میزنند.
ساعت نزدیک به دوازده شب است و من با بالا بردن ولوم ظبط سکوت ملالت بار خانه را که بی ربط به خستگی اخر هفته نیست میشکنم.
حالا دیگرموسیقی با اکسیژنی که تنفس میکنم مخلوط شده و به معجونی سکر آمیز بدل شده. چنان مرا مست خود کرده که یک و بدوی چند دقیقه پیشم را با پلکهایم فراموش کرده ام و میخواهم بیدار بمانم.
گروه هرده ها می توانند برقصند dead can dance کارهای قشنگی دارد که یکی از آنها in to the labyrinth هست گه من حالا دارم گوش میکنم.
پلکهایم را بر هم میگذارم و خود را به دست موسیقی میسپارم.پلک هایم را بر هم می گذارم تا بهتر ببینم.
با بستن پلکها دروازه درونم گشاده میشود و من به درون کشیده میشوم.
گوش میکنم و خودم را در میان مردمی میابم که زنده هایش هم با خیال راحت نمی توانند برقصند چه برسد به مرده ها.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/422