درخت گوج سبز همسایه

یکشنبه 12 تیر 1384

سه شنبه شب وقتی از دیگران جدا شدیم ساعتی بود که بارون شروع شده بود. به خانه که رسیدم رعد و برق باران شدیدرو همراهی میکرد.
فردا عصر که به خانه برگشتم, یک شاخه بزرگ از درخت خانه همسایه که بر اثر طوفان شکسته بود در گوشه ایی از باغ آویزان بود. نزدیک که شدم دیدم شاخه پر از گوجه سبز است. به اندازه تمام این سالهای دوری از ایران گوجه بود و من تا جایی که میتونستم برای خودم و دوستام گوجه چیدم.
یاد اولین سالی افتادم که از ایران دور بودم. مادرم که از میزان علاقه من به این میوه آگاه بود تصمیم گرفته بود من رو خوشحال کنه و برای من با پست مقداری گوجه فرستاده بود.
بسته ای که در حالت عادی 9 روزه میرسید یک ماه تو راه بود و با وضع اسفباری به بلژیک رسید.
نه تنها گوچه ها خورده نشد بلکه سایر جنسهایی که در بسته بود چنان لکی شده بودند که قابل استفاده نبودند.
حالا به گوجه ها نگاه میکنم و یاد اونروزی میافتم که چطور در حسرت یک دانه گوجه سبز به سطل پلاستیکی قرمزی که بوی گوجه گندیده میداد می نگریستم.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/419