كوچ

پنجشنبه 6 آذر 1382

خوب كه به دور و برش نگاه كرد آهي از ته دل كشيد. لانه خالي بود و جوانترين جوجه اش كه چندي پيش شاهد اولين تجربه هاي پروازش بود پر گرفته و رفته بود.
هيچوقت اصرار نداشت كه جوجه هايش زود پرواز را ياد بگيرند. فكر مي كرد اينطوري بهتر است. فكر مي كرد جاي خالي جفتش كه سالها پيش از دست داده بود مدتها پر مي ماند. اما امروز وقتي به لانه برگشت لانه خالي بود. جوجه كوچك هم بزرگ شده بود و مي خواست پي جفتش برود و براي خود آشياني بسازد.آخرين جوجه هم رفته بود. آهي از ته دل كشيد. قطره اشكي بر گونه اش سريد و سرش را در ميان بالهايش فرو برد تا خواب تولد جوجه هايش را ببيند.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/404