من و دوستم

جمعه 10 خرداد 1381

دوستم معتاد كامپيوتر و اينترنت است. شيفته اين اختراع بشري است و تا جايي كه توانسته است در ميان اطرافيان آنقدر از اهميت اينترنت گفته كه خيلي ها را علاقه مند كرده است. گاهي اوقات انقدر طاقتم به قول معروف طاق مي شود كه داغ مي كنم. غذا رو ميز يخ كرده و اون هم مي گه اومدم ولي حالا تا كي بياد و اين طور ميشه كه سيل انتقاد جاري مي شود. امروز صبح قبل از اينكه برم سر كار، هنوز دست و صورت نشسته و صبحانه نخورده همانطور پاي كامپيوترم نشسته بودم كه ناگهان سر وكله اش تو اتاق پيدا شد. من را كه پاي كامپيوتر ديد، انگار دنيا رو بهش داده باشي، گل از گلش شكفت و گفت : خيلي خوشحالم مي بينم كه تو روزبروز داري بيشتر و بيشتر اينترنتي مي شي. مي بيني كه تو هم داري مثل من مي شي. من هم به او گفتم : خوشحال نباش چون روزي كه مثل تو بشم ديگه خودم نيستم. چيزي بين ما نمي مونه تا ما بتونيم به زندگي با هم ادامه بديم. روزي كه من شبيه تو بشم روز پايانه.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/332


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: