می خواهم خودم باشم

دوشنبه 20 خرداد 1381

اتاقی است آينه كاري شده، شبيه سالن آرايشگاه با اين تفاوت كه از آرايشگر خبري نيست. من تنها مقابل آينه اي ايستاده ام. در كنارم سبدي است پر از كلاه گيسهاي گوناگون. من تلاش مي كنم در غياب ديگران يكي از آنها را انتخاب كنم.
آنها را يكي يكي بر سر مي گذارم. آنچه را مد نظر دارم نمي يابم. تك تكشان را امتحان مي كنم و سپس به سويي پرت مي كنم.
حالا من در وسط اتاق ايستاده ام و زمين پوشيده از كلاه گيس است. يكي از آنها را از زمين بر مي دارم، درونش را آغشته به چسبي سفيد مي كنم و بر سر مي گذارم. در آينه خودم را برانداز مي كنم. راضي نيستم، دستم را به سرم ميبرم تا آن را از سر بردارم ولي كلاه گيس با سماجت به پوست سرم چسبيده است. از خواب مي پرم. مي خواهم خودم باشم.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/319


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: