پايان

یکشنبه 27 مرداد 1381

آخرين ساعات چهارمين روز تعطيلي را در تراس كافه ايي open در نزديكي خانه گذرانديم. بزمي كوچك. با يك ليوان آبجوي سفيد شروع كرديم. درخنكاي پايان روز ي گرم و كورسوي فانوسي روي ميز كه شب را ناديده مي گرفت. دومين ليوان ، رسيدن سومين نفر و رها شدن در دنياي واژه ها، سريدن بر پل هاي ارتباط، صميمي بودن و...
ليوان سوم با بشقابي از پنير و خيار شور وقطره هاي باران كه ما را سرانجام به داخل كافه كشاند. خميازه هاي گارسون ها و چشمان خمار مستان آخرشب، باراني كه ميباريد تا كسالت و خستگي را از سيماي شهر بشويد.
شوق من براي پيش گرفتن راه خانه، آخرين قدمهايمان به سوي بستري كه من را بياد شروعي ديگر مي انداخت. پايان اما ابتدايي بيش نبود. شروع اولين روز باقي مانده زندگيم.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/265


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: