مثل هر چهار شنبه

چهارشنبه 14 شهریور 1386

چهار شنبه از قبل از ساعت سه بعدازظهر زنان و ترانس سکسوالها به موسسه ما مراجعه می کنند تا از حضور پزشکی که در هفته چند ساعت برای ما کار میکند استفاده کنند٬ خدمات پزشکی شامل معاینه، آزمایش خون، تزریق واکسن هپاتیت و غیره است دکتر بیش از هشت مریض نمی پذیرد٬
هفته پیش تعداد مراجعه کنندگان بیش از ۱۱ نفر بود و ما مجبور شدیم به چند تایشان جواب رد بدهیم٬
این هفته اما بیش از چهار نفر مراجعه کننده نداشتیم٬ چهار زن جوان بلغاری که با هم آشنا هم بودند٬ من و همکارم کاتیا در سالن انتظار حضور داشتیم٬
امینه هم با دختر سه ساله اش آمده بود٬ اغلب هفته ها می آید٬ بیست و سه ساله است و لی بیشتر میزند٬ اکثر زنان مراجعه کننده بیش از سن خودشان نشان می دهند٬ ساعت خواب نا مرتب، غذای نامناسب، سیگار کشیدن، تحمل هوای سرد خیابان برای آنانی که در خیابان می ایستند، همه و همه عواملی هستند که بر جسم این زنان تاثیر گذاشته اند٬
جز امینه که مدت ۲ سالی هست که دیگر کار نمیکند، آن سه تای یکی دیگر یکشان هنوز کا ر میکند و آن دو نفر دیگر هم مدت کوتاهی است روسپیگیری را کنار گذاشته اند٬
نینا مدت کوتاهی است که در یک کافه کار میکندو به قول خودش با اینکه پول خوبی نصیبش نمی شود و لی کارش را به روسپی گری ترجیح میدهد٬ بچه هایش را دربلغارستان پیش مادرش گذاشته و برایشان ماهانه پول میفرستد٬ میگوید :
هفته پیش حسای بی پول بودم، گفتم برم چند تا مشتری پیدا کنم و پولی دربیارم٬آرایش کردم و رفتم در کافه ایی که قبلا درآن کار میکردم پشت میزی نشستم٬ مردی آمد و از من خواست که با او بروم٬ دیدم نمی توانم٬ حالت تهوع داشتم٬ شاید برای این است که دیگر این کار را کنار گذاشته ام ٬ نمی دانم چه شده که دیگر نتوانستم پیشنهاد مرد را بپذیرم و دنبالش راه بیافتم٬
جولیا میگوید که عاشق مرد ترکی شده است و یک ماه است که با او زندگی میکند و حدود دو هفته است که روسپیگری را کنار گذاشته است٬ می خواهد ازدواج کند و بچه دار شود٬ بعد هم عکس دوست پسرش را که هم سن و سال خوش است به ما نشان میدهد٬
ماریا اما ،در ویترینی در خیایانی که روسپیان نیمه برهنه و با لباس زیر در پشت ویترین های آن می ایستند کار میکند٬ از ساعت شش بعد از ظهر تا شش صبح روز بعد کار میکند و باید ۲۵۰ یورو بابت ۱۲ ساعت به صاحب ویترین بپردازد٬
میگویم چند تا مشتری باید داشته باشی تا بتوانی کرایه ات را بدهی؟
هفت یا هشت تا
هر شب چند تا مشتری داری؟
خیلی ، ۱پانزده، بیست ، گاهی هم بیشتر٬
سخت نیست؟
نه هر مشتری ده دقیقه بیشتر طول نمی کشد و پول خوبی هم در می آورم٬

یاد نتیجه آزمایشش می افتم و اینکه احتمال ابتلا به سرطان دهانه رحم داشت و یاد دوندگی های همکارم برای بستری کردن و عمل کردنش و یاد اینکه چند سالش بیشتر نیست٬ عکس دوست پسرش را در می آورد و نشانمان میدهد٬ میگوید اگر ترکم کند میمیرم٬ دلم میخواهد بدانم از پول هایی که ماریا در می آورد چقدر خرج دوست پسرش میشود٬
چیزی نمیگویم٬ دکتر در استانه در اتاق انتظار ایستاده و نام او را صدا میزند٬ صدای پاهای ماریا در را ه پله گم میشود٬ مانند تمام چیزهای دیگری که با گذار زمان گم میشوند و پیدا کردنشان اغلب غیر ممکن است٬

تجربيات کاري | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/581


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: