دیسیسلاوا

یکشنبه 7 فروردین 1384

23 سال بیشتر ندارد قدبلند و استخوان درشت است. موهای بلند سیاه با چند تار مش سده و چشمان درشت قهوای تیره.
بچه درون شکمش تلانی میخورد و دست او بی اختیار به سوی شکمش میرود و بر نقطه ای ثابت می ماند.6 ماه حامله است. پدر بچه مشتری بلژیکی 30 ساله ایی بوده که برای دختر اتاقی در یکی از محله های بروکسل اجاره کرده بود. مردی متاهل و پدر دو بچه. دختر بعد ها میفهمد که مرد مجرد نیست و نمی تواند قول های که او داده را عمل کند. مرد حتی نمی تواند کودک را به فرزندی بشناسد و نام خود را به او بدهد. دختر میداند که تنهاست و باید به تنهایی از نوزاد آینده سرپرستی کند. یک ساعتی باید منتظر بمانیم تا نوبتمان شود. دومین باری است که با او به بیمارستان می آیم. برای اینکه وقت سریعتر بگذرد از او می خواهم که برای من کمی از زندگیش بگوید. دلم میخواهد بدانم دختر جوانی مانند او چطور به روسپیگری میرسد.
مادرش ترک بلغارستان است و پدرش بلغاری است. دو تا خواهر دوقلو 21 ساله هم دارد. مادر سالهاست که کار نمی کند و پدر با دستمزد کارگری به زور خرج خانه را میدهد.دو سال پیش، دختر شنیده بود که مردهایی هستند که با دخترها به کشوهای اروپای غربی میروند،می دانست که دخترهابه عنوان روسپی در محله های مخصوصی به روسپیگری می پردازند و بخشی از درآمدشان رابه این مردها و بخشی دیگر را برای خانواده هایشان می فرستند.
دختر جوان است. دبیرستان را در رشته هنر تمام کرده است و روزها را به بطالت در خانه می گذراند. دلش می خواهد مانند دخترهای دیگر کشورش را ترک کند. می ترسد. از تنها سفر کردن میترسد.
مدتی است با پسری آشنا شده است. عاشقش نیست. گاهی همدیگر را میبینند. دختر از او میخواهد که تا بلژیک همراهیش کند و به او کمک کند تا جایی دریکی از کافه های بروکسل برای او برای روسپیگری پیدا کند.او در ازای این کار نیمی از درآمدش را به مرد خواهد داد.
مرد قبول میکند و آن دو با همدیگر به راه می افتند. هر یک با هویتی جدید، دختر روسپی از مرد جوان جاکشی تازه کار میسازد.

تجربيات کاري | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/415


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: