ماه رمضان

پنجشنبه 6 آذر 1382

يك هفته پيش درست مثل امشب پنجشنبه شب بود. شب كار بودم و بايد مي رفتم. ساعت نه و نيم از خونه زدم بيرون. به زور. چون آخر شب به خصوص وقتي روزش رو هم كار كرده باشي به ته انبار انرژيت رسيدي.

از مترو كه پياده شدم تا مترو بعدي رو بگيرم خودم رو در ميون يك گروه 30 نفري زن و مرد عرب ديدم كه فكر كنم از مسجد بر مي گشتن. دخترهاي جوني كه چنان با حجاب بودن كه ياد شركت كنندگان نماز جمعه تهران افتادم . پسرها هم كه قيافه شون با ريش و طرز لباس پوشيدنشون حسابي تابلو بود.
باري در ميان خيل مسلمين از پله برقي بالا رفتم و روي سكو منتظر مترو شدم. اين روزها تو متروها پوسترهاي تبليغاتي HM غوغا ميكنه. عكس مانكنهايي كه تبليغ لباس زير مي كنند و تقريبا ميشه گفت كه چيز زيادي تنشون نيست. در ست روبروي من روي سكوي منرو روي يكي از نيمكتها چند تا مرد ريشو نشستن پشتشون يكي از همين پوسترهاست. حسرت مي خورم كه دوربينم با من نيست .مي تونستم عكس جالبي از اين معجون اروپا در اسلام يا اسلام در اروپا بگيرم.
چند تا از اونا مشتري روسپياني كه با اونا امشب برخورد خواهم كرد هستند؟ باور كنيد ماه رمضون كار و بار اين بيچاره ها حسابي كساد ميشه به خصوص اونايي كه تو روز كار مي كنند. آدمي كه روزه داره كه نمي تونه كه .......

تجربيات کاري | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/403