روزي كه زن شدم

چهارشنبه 19 تیر 1381

داشتم فكر مي كردم كه من چه روزي زن شدم. اولين باري كه مادرم به من گفت وقتي ميشيني يك پاتو رو اون يكي پات بندازو درست بشين؟ يا آونروزي كه ديگه اجازه نداشتم بلند بخندم، چون دختر بلند نمي خنده. شايدم اون روزي بود كه ديگه شروع كردم به قوز كردن تا كسي متوجه سينه هاي من نشه. يا روزي كه براي اولين بار پريود شدم و نتونستم به مامامانم بگم و شبش رو تا صبح نخوابيدم. ممكنه روزي كه زن شدم، اون روزي بود كه براي اولين بار فهميدم كه تو راه مدرسه پسرها به من جور ديگه اي نگاه مي كنند. نه نه فكر كنم روزي بود كه به اجبار روسري رو سرم كردم و فهميدم كه نمي تونم موهام را بيرون خونه به كسي نشون بدم. شايدم روزي بود كه اولين بار جدي عاشق شدم. ممكنه اون روز روز عروسيم بوده اصلا. يا لحظه اولين هماغوشي من با مردي كه روحم را قبل از جسم بهش بخشيده بودم. شايد هم وقتي بود كه اولين لگدهاي دخترم رو تو شكمم حس كردم. نه گمان كنم روز تولدش بود. درديه كه آدم زن باشه و يادش نباشه از كي احساس زن بودن بهش دست داده.
راستي چند درصد از زنها يادشونه كي زن شدن؟ اصلا چند درصد از زنها قبل از دختر، خواهر، همسرو مادر بودن زن هستند؟

زنان | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/285


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: